یک عشق ناب یک طرفه رو به انهدامیک مرد دلشکسته در آغاز اتهام
و دختری که گفت:ببین،عاشقم،برو.........
گمشو،برو به سوی جهنم،همین،............تمام
و مرد می شکست شبیه غرور خویش
او درد عشق داشت و بهتر بگو جذام
دختر همیشه از نگه مرد می گریخت
از واژه های غم زده،از غصه ها
مدام..........
سیگار بود،دود،شرابی سیاه و درد
سهم تمام مرد تهی روی میز شام
مردی فقیر و دختری از اوج سرنوشت
این وعده گاه عشق و او فکر نان و نام
یک وسوسه میان شبی گنگ،یک هوس
یک فاجعه حلال درست است یا...........حرام
و مرد بین یک،دو،سه را انتخاب کرد.........
یعنی طناب دار،عطش،یک سراب خام........
خورشید عشق در پس دریا غروب کرد
مردی قدم گذاشت به کابوس انهدام
حالا فقط جنازه او مانده............سنگ قبر
ساکت،سیاه،غمزده،خاکی،بدون نام
یک صبح.........بوی خاک...و یک زن کنار قبر
یک مرد مرده با هیجان داد زد.......سلام